- ۰ نظر
- ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۹
شهروندی صاحب امکانات فراوان ، برای فروش خانه ی پدری از بالای شهر به پایین شهر آمد .
وقتی
با مدیر بنگاه معاملاتی صحبت کرد پیشنهاد خوبی از یک مشتری خوب دریافت کرد
. خواست برای آخرین بار به خانه ی پدری خود رفته و تجدید خاطره نماید .
موقع عبوراز کوچه ها دید که نوجوانان و جوانان در کوچه پرسه می زنند و بچه
ها در جوی آب تنی می کنند . در خانه را باز کرد حیاط بزرگ و معماری سنتی با
ساختمان مجلل لحظه ای او را با خود به دوران کودکی برد . لحظه ای به پدرش
فکر کرد که مرد ولی نتوانست آن خانه را به همراه خودش ببرد . با خود گفت :
من هم خواهم رفت بدون اینکه بتوانم پول این خانه را با خود ببرم .
فردای
آن روز به شهرداری رفت و خانه پدری را برای ساختن فرهنگسرا به شهرداری
هدیه داد . بالای آن خانه نوشته شد ‹‹ فرهنگ سرای مهارت های زندگی ››
این
فرد خیر پیر شده بود . از فرزندانش خواست او را برای آخرین دیدار به محل
خانه ی پدری ببرند . با کمال تعجب آن محله را نشناخت ، دیگر از بچه هایی که
در جوی کثیف شنا می کردند اثری نبود ، جوانی سرکوچه نایستاده بود . داخل
فرهنگسرا شد مدیر جوانی که پیرمرد را نمی شناخت به او خوش آمد گفت و او را
به اتاق مدیر اهنمایی کرد .
مدیر فرهنگ سرا گفت : این فرهنگ سرا توسط
فرد خیری 35 سال پیش به شهرداری محل اهدا شده است . جوانان آن زمان مهارت
های زندگی را بلد نبودند . محله روز به روز به طرف فساد کشیده می شد و
سرنوشت بدی در انتظار بچه های آن محل بود . آن فرد خودش را جاودانه کرد .
چون به لطف خدا از طریق این فرهنگ سرا به جوانان مهارت های زندگی آموزش می
دهیم .
اشک شوق در چشمان پیرمرد حلقه زد . در حالی که دلش می گفت : ‹‹ هذا من فضل ربی ›› این از عنایت خداوند بود.
در تمام مباحثی که تحت عنوان شهر خوب مطرح می شودمنظور شهر آرمانی و مبتنی برآداب واخلاق اسلامی می باشد وبالتبع آن شهروند خوب هم به نوعی شهروند معتقد به مبانی نگرشی اسلام خواهدبودکه برای معرفی شهروندخوب نیازبه این هست که به اصول و مبانی نگرشی اسلام مراجعه نماییم تا با استفاده از آنها یک تعریف روشن از شهروند خوب ارائه بدهیم لازم به توضیح اینکه هر مشخصه وویژگی موجوددر شهروندخوب می تواندمشخصه ای از شهرخوب تلقی گردد زیرا که انسان درعمل آنچه را به عنوان ممیزه اخلاقی و رفتاری خود بر می گزیند که آن را در محل زندگی خودفراگرفته باشد و یا آموزه هایی را به عنوان مولفه شخصیتی و هویتی خودانتخاب می نماید که آنها در متن فرایند تعلیمی وتربیتی یاد گرفته و به مهارت تبدیل نموده باشد براین اساس می توان مشخصات یک شهروند خوب را در فهرست زیر دسته بندی نمود.
*** شهروندخوب همه چیز را امانتی می داند که مراقبت واعتلای آن وظیفه اوست***
شهروند خوب با یاد آوری آنچه که بر سر والدین و یا اقربای او آمده یادمی گیرد که او هم به همان راهی خواهدرفت که گذشتگانش رفته اند از این جهت داشته های خود را وسیله ای برای امرار حیاتی خود می شناسد و با ابداع واختراع دنبال منابعی می رود که برای آیندگان مناسب خواهد بود.پس شهرخوب تلاش می کند تا با فراهم آوردن امکانات مناسب برای زندگی نسل حاضر به نحوی که با آن به امنیت و آرامش برسند راه تامین منابع از طریق کشف و ابداع را با حمایت هایی که عرضه می دارد باز می کند
*** شهروند خوب قدرت را وسیله ای برای تسهیل فعالیت از طریق نظم بخشی به امور می داند.***
انسان تمرکز عمومی در اهداف از طریق دریافت دلایل نیازرا به قدرتی تبدیل می کند که اعمال آن می تواند همه ی انرژی و امکانات را به سمت تولید موقعیت های جدید هدایت نماید ویا با استفاده از جمع شدن تمام انتظارات و تلاش برای تحقق آنها می کوشد که با حداقل منابع وفرصت ها امکاناتی را تولید کند که باعث پیشرفت و توسعه گرددوشهروند خوب با توجه به دانش ومهارتی که بدست آورده دراین پروسه مشارکت می کند تا ضمن مراقبت از امکانات راهی برای رفاه خود پیدا کند ویا به رفاه دیگران کمک نماید.
***شهروند خوب ضمن استیلای به نفس خویش وظیفه نظارت براعمال دیگران را به انجام می رساند***
زمانی که همه ما برای هم و با هم زندگی می کنیم لازم می شودکه در فکرهم با مشورت مشارکت داشته باشیم و با نظارت براعمال هم انحراف از اصول را به حداقل برسانیم براین اساس شهروند خوب با قبول واقعیت وابسته بودن او وزندگیش به دیگران وفعالیت های آنان و متقابلا ارتباط زندگی دیگران با روش هایی که اودر انجام امورش انتخاب می نماید این وظیفه را می یابد که بر فعالیت دیگران نظارت داشته باشد و به دیگران این حق را می دهد که نوع زندگی و فعالیت اورا زیر نظارت ونقد بگیرند و شهر خوب با امکاناتی عملیاتی شدن این قاعده را تسهیل می کند.
*** شهروند خوب یادگرفتن را وظیفه ای برای خود می داندویاد دادن آنچه را که فراگرفته الزامی برای خودمی شناسد***
واقعیت مهم ودرد ناکی که گرفتارش هستیم و باعث می شودتا به گرفتاری سال به سال دریغ از پلرسال برسیم این است که نمی خواهیم باور کنیم که تعلیم وتعلم واجب می باشد واگرهم بخواهیم کمی خودرا آلا مد و مترقی فرض کنیم می گوییم که خودبه مدرسه ودانشگاه رفته ایم و یا فرزندانمان را وادار به یاد گرفتن ساخته ایم در حالی که یادگرفتن تنها به این نیست که بخواهیم روند رسمی آموزش را طی کنیم بلکه یادگرفتن اصلی می باشد که باید با نگاه کردن وعبرت گرفتن آنهم در تمام مراحل زندگی و در همه احوال فردی و اجتماعی به انجام می رسد .
***شهروند خوب تا چیزی را واقعیت یافت برای تحققش پای پس نمی کشد***
اگرزندگی را مفهومی کیفی بدانیم محدوده آن عقیده مشخص می دارد وآنجا که فردی نتواند معیار های موردتاکید در عقیده خویش را بر فعالیت های فردی و اجتماعی حاکمیت بخشدمی توان گفت که او موجودی زنده است ولی زندگی انسانی نداردپس شهروند خوب خود را ملزم به آن می داندکه ابتدا واقعیت های را به عنوان مولفه های ساختاری حیات فردی و اجتماعی خود انتخاب نماید و آنگاه با تمام تلاش برای تحقق آنها به پا ایستدوشهر خوب موظف است که خودرا منطبق برواقعیت هایی بنماید که به زندگی اعضاء خودوجهه انسانی می دهد.
*** شهروند خوب می داندکه ظرفیت هایی والایی دارد که باید شناخته شوندوپرورش یابند***
انسان زمانی که از طریق جمع آوری تجارب خویش،استفاده از تجارب دیگران ودر نهایت قدرت خلاقه ابداع و کشف می فهمدکه می تواند تغییر های موردنیازرا در خودوجامعه بدهد عملا به این درک می رسد که ماندن وبه آنچه که هست و دارد دل بستن از مشخصه های انسانی نیست پس تلاش می کندکه خودو دیگران را با افقی به نام آینده وتلاش برای ساختن آن آشنا سازد از این روی در شهر خوب باید امکانات و فرصت های کشف استعداد فراهم آید تا شهروندان آن بتوانند هرروزخود را با تغییری آغاز بنمایند.
*** شهروند خوب می داند که دربرابرهر آنچه که به او وجامعه اش مربوط است مسئول است***
هیچ چیزی وهیچ کسی نمی تواندمانع ازپیدایش و اثر بخشی حس مسئولیت درانسان بشود زیرا که او از قدرتی به نام تمیزبین بد وخوب و خیر وشر برخوردار است ولی می توان با بهبود اثر گذاری این حس ارتباط انسان با محیط پیرامون را بهبود بخشیدپس شهروند خوب که حس تمیز قابل توجهی دارد بایدازاین حس برای داشتن ارتباطی موثربا محیط پیرامون و افراد حاضر در آن استفادده نماید و شهرخوب موظف است که این امر را تسهیل بخشد فردی که نتوانددر رابطه با بد و خوب جامعه حس مسئولیت را حاکم سازد در اصل نمی تواندبوظایف انسانی خودعمل کند.
*** شهروند خوب مختار است و این اختیار الزاما اورا آزاد از قید و بندمی سازد***
شهروندخوب درتمام مراحل زندگی خودرا با یک الزام بزرگ روبرو می بیند که آن همانا انتخاب خوب و اصلح می باشد به نحوی که اگر دراین کار توفیق یابدمی توان گفت که ساختن جامعه ای عاری از تمام صور کریه آسان خواهد بود و اگر تحقق نیابد و یا انسان از آزادی کامل دراین موضوع برخوردار نباشد جامعه شکل مغشوشی به خودمی گیردکه نمی شودبه آن ناماجتماع انسانی گذارد اما بایدبه خاطرداشت که آزادی انتخاب ارزانی کسانی می باشدکه دارای قدرت تمیز می باشندو یا ازآزادی نفسانی لازم برخوردار می باشند.
به اجمال آنکه شهر وشهروند،موجودات با پیوندهای ارگانیک می باشند که برای تعالی به همدیگرنیازمند می باشند و اگراین نیاز متقابل در ظرف زمانی خاص خود تامین گردند می توان امیدوار به پیدایش شهروندخوب و شهر ایده ال شد اما اگر محقق نگردد ، زندگی به میدان جنگی تبدیل می شود که هر دوسوی آن بازنده خواهندبود شهر منابع خود را ازدست می دهد وشهروند عمر را فدای چیزی می کندکه نمی تواندبه چیزی شباهت داشته باشد.
می گویند روزی سقراط حکیم بر دروازه شهری نشسته بود . شخصی به او رسید وگفت
: من ساکن فلان شهر هستم و پس از سال هاتصمیم گرفته ام شهر خودم را عوض
کنم و به شهر دیگری کوچ کنم به نظر شما این شهر برای مهاجرت چگونه شهری است
؟
سقراط از آن شخص می پرسد: اهالی شهر شما چگونه مردمی هستند.؟ او می
گوید : مردمی هستند بدبین و زورگو که در امانت خیانت می کنند و نسبت به هم
نامهربان و بیگانه هستند.
سقراط می گوید : اهالی این شهر نیز چنین
مردمی هستند و آن شخص را از مهاجرت به آن شهر منع می کند در روزهای بعد،که
سقراط در همان محل نشسته بودشخص دیگری به سقراط مراجعه می کند و می گوید
علاقمند است که به این شهر مهاجرت کند . سقراط همان سوال قبلی خود را
تکرارمی کند و می پرسد:به نظرت اهالی شهر خودت چگونه مردمی هستند؟ آن شخص
می گوید :مردمی صمیمی ، مهربان ، امانتدار و با دیانت . سقراط برمی گردد و
می گوید : اهالی این شهر هم این گونه اند و آن شخص را تشویق می کند که به
آن شهر مهاجرت کند.
رفتارها و نگرشهای هرشهروندی در سرنوشت آن شهر
دخالت دارد.
شهروندی که خود را عضوی از خانواده بزرگ شهری می داند و تلاش می کند همواره وظایف شهروندی را به خوبی انجام دهد باعث می شود رفتارهای شهروندی و اجتماعی شده در دیگران نیز پرورش یابد.
مطالعات نشان
می دهد که شهروندان مسئولیت پذیر و آشنا به حقوق شهروندی خود به خود به
وجود نمی آید ، بلکه در اثر آموزش مهارتهای زندگی جمعی و تحت آشنایی با
فرهنگ شهرنشینی اهالی می آموزند،چگونه دریک شهرزندگی کنند،چگونه حریم خصوصی
دیگران را محترم بشمارند و در نهایت چگونه در اداره یک شهر مشارکت نمایند.